به یادتم هنوزم ...
برای ZADS  
خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی؛ تو            دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدم‏ی تو
زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده            روز تولدم برام فرشتشو فرستاده
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه            خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه
تو، نمی اومدی پیشم من عاشق کی می شدم            به خاطر اومدنت یه دنیا ممنون توام
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
              
خیلی خوشحالم - محمد علیزاده 
ارسال پست
نه چشمانت آبی بود
و نه موهایت شبیه موج ها....
هنوز نفهمیده ‌ام
دریا که می ‌روم
چرا ... یاد تو می ‌افتم !!!
پوریا نبی‌ پور
امروز من ...

یه آخر هفنه میتونه چه شکلی باشه ؟
برای همه یه اخر هفته میتونه با استراحت آرامش و همه چیزهای خوب همراه باشه ...
یعنی اخر هفته من بلند شدن از خواب باخنده فامیل هست 
خدایا...  یه روز ادم میخواد با آرامش شروع بشه اونم که ...
از بد شانسی من هیچکس هم تویه خونه نیست من باید ابنارو تحمل کنم !!!
حس لیلا حاتمی رو دارم - حالا من باید کجا نماز میخوندم ؟؟؟
وضوع گرفتن که با بدبختی باید برم توی این سرما بیرون - نماز هم باید یه اتاق خالی پیدا کنم اونجا بخونم ...
اه کی میخواد زندگی من یکم ارامش توش باشه - پیش خودتون فکر میکنین که من زیادی حساسم - ولی یکم درک کنین که دیدن یه ادمی که از دیدنش لذت نمیبرین هر روز توی خونتون باشه !!!
خدایا کی میشه من از دست این آدم های خجسته خلاص بشم !!!
ادم میخواد تا پشت سیستم بشینه کلشون 24 ساعت توی لپ تاپه !!!
خوب باید چی گفت به این ادم ها ؟؟؟   شما باشین چیکار میکنین ؟؟؟
لعنتی هر چیزی ادم بدش میاد سرش میاد نمیدونم چه اسراریه که آدم هر هفته بیاد مهمونی - خوب این همه جا ادم باید هر هفته بیاد و آرامش دیگران رو بهم بزنه !!!
بعضی از اوقات دلم میخواد برم یه جایی که هیچکس نباشه - سرد هم نباشه - از سرما بدم میاد - میخوام فقط آرامش داشته باشم 
دارم این پستو مینویسم هم حواسم به بیرونه - خدایا این چه آخر هفته ایه ؟؟؟
نمیدونم بگذریم !!!

خسته شدم از این روزای تکراری - کنکور دارم ولی اصلا نمیتونم توی این وضع بخونم - دعا کنین هفته بعد بتونم برم توی اون خونمون ...
اونجا هیچکس نیست یه ارامشی هم همیشه هست - تا بتونم به درسام برسم - خدیا کی میخواد این دوران تموم بهشه ...
برام دعا کنین که برم - از اینجا موندن خسته شدم .

موفق باشید ....



طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: ارامش، آرامش، ارامش من، احساس من، مهمون ناخونده، خاطرات من، احساس نویس،
تاریخ : پنجشنبه 23 مهر 1394 | 04:44 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سرم خیلی درد میکنه - یعنی داره منفجر میشه ولی میخوام این پست رو توی این شرایط بنویسم.
امروز بالا خره فیلم سینمایی سر به مهر رو دیدم به اونایی که وبلاگ مینویسن این فیلم رو پیشنهاد میکنم فیلم قشنگیه !!!
این فیلم عامل اصلی شد که من این وب رو راه اندازی کنم - خیلی قشنگ بوود حتما پیشنهاد میکنم ببینید 
امروز خیلی ها بهم لطف داشتند و بیشترین نظر هارو از زمان راه اندازی وبلاگ دریافت کردم - واقعا ممنونم ، نمیدونم دیگه چی بگم ...
امشب میخواستم درباره اعتماد به نفس بنویسم ولی به دلیل سر در و این که اصلا خاطره روزانه نداشتم دیگه ادامه ندادم - شاید یه روز دیگه...
امروز اولین روز محرم بود - به همه تسلیت میگم - امروز تصمیم گرفتم که دوباره نماز بخونم ولی امروز رو نخوندم فقط تصمیم گرفتم !!!
من قبلا نماز میخوندم ولی فقط یه ماه - هیچوقت از یه ماه بیشتر نشد یا پام میشکست یا دستم میشکست اصلا یه جوری اعتماد به نفسم له میشد که دیگه نمیخوندم - واسم دعا کنین که بتونم بخونم ...    شما هم سعی کنین بخونین - احساس قشنگی به ادم میده ...

ماه محرم ...
هیچوقت شروعشو متوجه نمیشم یعنی الان هیچ حسی ندارم نسبت به دیروز ولی امروز با دیروز واسه خیلی فرق میکنه ...
همیشه من محرم رو توی عاشورا فقط درک میکنم و تا میخوام توی حالش قرار بگیرم تموم میشه ...
البته توی این یه ماه هر روزمون محرم بود واسه مسائلی که خودتون هم میدونین ( نگم بهتره  )
هعی ...
نمیدونم چرا بعضی چیزارو نمیتونم خوب درک کنم ...
خدایا بهم کمک کن که بتونم درک خودمو درباره مسائل مختلف بالا ببرم.
درباره آهنگ هم یکی از بچه ها نوشته بود که قبل محرم خودمو خفه میکنم تا محرم ...
هعی ...   خوش به حال بقیه که اهنگ گوش میدن ...
اهنگ های من که چهار فصل شده یعنی محرم و غیره محرم نداره همه روزا فقط دکلمه گوش میدم ( اگه گوش میدین توی نظرات معرفی کنید  )
من ناراحت نیستم ولی - همه الان فکر میکنن که من داغون شدم که دارم از این اهنگا لذت میبرم ...  نه 
دکلمه ها قشنگن ...    به شما هم توصیعه میکنم.
اینم بگم که من پست های خودمو مرور نمیکنم - املاء منم افتضاح هست - پس به بزرگواریتون ببخشید 


به امید فردایی پر از زیبایی ....   



طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: ماه محرم، محرم، 22 مهر، خاطرات من، احساسات من، دنیای من، احساس نویسی،
تاریخ : چهارشنبه 22 مهر 1394 | 09:58 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات

سلام ...

امروز میخوام اولین احساس خودم توی فضای مجازی بنویسم. امروز 10 مهر ماه 1394 است. ساعت 21:00

چرا احساس نویسی ؟
خب در جواب این سوال باید بگم که خاطره نویسی بیخوده ، چون آدم خاطراتشو مینویسه و خاطره هیچوقت نمیتونه احساس ادمو توی لحظه بیان کنه ولی احساس نویسی همه چیزو توی خودش داره و آدمو سبک میکنه.

این وبسایت چرا راه اندازی شد ؟
من امروز داشتم فیلم سینمایی "سر به مهر" رو میدیدم که خانم لیلا حاتمی توش بازی میکرد رو مدیدم. من قبلا احساس نویسی میکردم ولی توی اون سریال دیدم و دوست داشتم که تجربش کنم. و به نظر من ایده جالبی بود اصلا به خاطر خانم حاتمی دارم از بلاگفا استفاده میکنم. این فیلم ساعت 20:30 دقیقه شبکه افق تموم شد.

چه انتظراتی دارید ؟
انتظار دارم نوشته هام خونده بشه ، دیده بشه ، با کسایی که در حال انجام این کارا هستن آشنا بشم. و لطفا اگه هر چند نظر های کوچیک دارین بگین شاید زندگیمون بهتر بشه 

بحث پایانی :
دیگه سریع بریم کارمونو شروع کنیم واسم دعا کنین .......

 




طبقه بندی: موضوع آزاد،
برچسب ها: احساس نویسی، شروع سایت احساس نویسی، احساست یه جون ایرانی، احساست من، خاطرات من،
تاریخ : جمعه 10 مهر 1394 | 10:12 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات

  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات